به گزارش راهبرد معاصر؛ خبرها حاکی از آن است که تحرکات اخیر آمریکا در عراق به دنبال پیگیری مقاصدش در راستای هدف قرار دادند گروههای مقاومت، پراکندگی آنها و ترور فرماندهان و شخصیتهای سیاسی و مذهبی همچنین ایجاد تنش میان عراقیها با همسایگانش به ویژه ایران است؛ از سوی دیگر سناریوی دیگری مطرح است که آمریکاییها با اقداماتی تاکتیکی به دنبال تقویت مواضع نیروها و بهینه سازی سامانههای موشکی با هدف بازآرایی آنها در پی حملات ایران به عین الاسد است. برای بررسی این موضوع «راهبرد معاصر» با «سعدالله زارعی»، کارشناس مسائل غرب آسیا به گفتگو نشسته است این گفتگو را پیش رو دارید.
عراقیها نقطه مشکل کشورشان را پیدا کردهاند و آن دخالتهای خارجی است به شکلی که مانع به ثمر رسیدن اقداماتی میشود که مردم عراق در قامت مجلس و در قامت دولت برای حل مشکلاتشان دنبال میکنند. تجربه عراقیها نشان دهنده این است که امنیت ارتباط مستقیمی با مسئله دخالت خارجی دارد و بر همین اساس هم برای پایدار کردن وضع امنیتی خودشان خارج کردن قاعده دخالت خارجی در مسائل داخلی را مد نظر دارند.
آمریکاییها طی سالهای گذشته بخصوص در فاصله سالهای 2014 به بعد نشان دادند که مصالح عراق را دنبال نمیکنند بلکه یک سلسلسه سیاستهای خاصی مطابق با منافع خودشان در عراق پی میگیرند و در واقع تلاش دارند تا از عراق به صورت یک پایگاه و یک سکو برای رسیدن به سیاستهایشان استفاده کنند؛ آقای دونالد ترامپ در سفری که سه سال پیش به عراق داشت و با هواپیمایی در پایگاه عین الاسد واقع در غرب استان الانبار پیاده شد، اعلام کرد که ما اینجا هستیم تا تحرکات ایران را در عراق و سوریه زیر نظر داشته باشیم. این حرف ترامپ در واقع ترجمه همین عبارت است که آمریکاییها در این کشور امنیت عراق و مردم عراق را در نظر ندارند بلکه تلاش میکنند تا عراق را وارد یک تنش با همسایگانشان بکنند.
اما عراقیها میدانند که برای بازسازی کشورشان و حل مشکلاتشان به کمک همسایگان خصوصا جمهوری اسلامی ایران احتیاج دارند. وقتی دونالد ترامپ میگوید ما اینجا هستیم برای اینکه ایران را در عراق و سوریه کنترل کنیم در واقع معنایش این است که آنها مانع روابط طبیعی ایران و عراق میشوند و این البته روابط ایران و عراق نیست بلکه این رمزی است که سیاست خارجه عراق را نشانه گرفته است.
این درواقع مایه اصلی تنشهایی است که طی ماههای گذشته در عراق به وجود آمده که نقطه اوج آن هم تعدی آمریکاییها به پایگاههای حشدالشعبی در منطقه القائم عراق و همینطور حمله آمریکاییها به فرودگاه مدنی عراق و به شهادت رساندن مهمان عزیز عراقیها یعنی سردارشهید قاسم سلیمانی و همینطور فرمانده شجاع و پرافتخار حشدالشعبی یعنی آقای مهدی ابومهندس بود که واقع اینها نقطه علنی و اوج مداخلات آمریکا برای تحت تاثیر قرار دادن مسائل عراق بود.
با این حال در روزهای اخیر ما شاهد بودیم که ادبیات عراقیها در ارتباط با آمریکا تندتر شد این هم به خاطر این بود که عراقیها متوجه شدند که آمریکاییها علیرغم مصوبه دو ماه پیش پارلمان عراق مبنی بر خروج نظامیان خارجی از عراق به دنبال تثبیت نیروها و پایگاههای خود در عراق هستند. به همین دلیل عراقیها گفتمان جدیدی را شروع کردند مبنی بر تهدید آمریکاییهایی که سیاست تداوم حضور در عراق را دارند و تا زمانی که آمریکاییها به این خواست عراقیها تن ندهند طبیعتا شرایط داخلی عراق به ضرر آنها پیش خواهد رفت.
من شخصا به چنین نتیجهای نرسیدم هرچند بعضی از کارشناسان به این قضیه اشاره کردهاند اما مبنای دقیق برای این نظریه وجود ندارد اینکه چطور میتوان تحرکات آمریکا در عراق ضعف آمریکا در مواجهه با کرونا و مهار آن را تحت تاثیر قرار دهد خیلی معنایش را متوجه نشده ام.
ببینید من فکر نمیکنم که اگر ویروس کرونا نبود آمریکا باز هم سیاست دیگری در عراق دنبال میکرد چرا که این سیاستی که امروز دارد از سوی آمریکا در عراق پیگیری می شود قبل از دوران این بیماری هم وجود داشته و چیز جدیدی محسوب نمیشود که آن را به مسئله کرونا منتسب کنیم.
ببینید این یک اتفاق جدیدی نیست چرا که آمریکاییها پیش از این هم به نیروهای مردمی عراق از جمله حشدالشعبی حمله کردند و ممکن است حملات مشابهی در آینده هم اتفاق بیافتد اما سوال این است که آیا این سیاست آمریکا شرایط را به نفع آمریکا تغییر میدهد یا اینکه همانطوری که ترور ابومهندس وضعیت بین آمریکا و عراقیها را شعله ور کرده است اقدامات بعدی آنها هم یک اقدامات تشدید کننده خواهد بود؛ فکر نمیکنم آمریکاییها بتوانند از این سیاست نتیجه ای بگیرند.
ببینید در ارتباط با این موضوع باید عنوان کرد که مقاومت عراقیها یک مقاومت درون متنی است و یک مقاومت ساختگی، تصنعی و وارداتی و تحت تاثیر عنصر خارجی نیست؛ عراقیها اصلا مردم مقاومت هستند، انقلاب 1920 عراقیها که به ثوره العشرین معروف است نشان میدهد که عراقیها طبع ضد اشغالگری و ضد غربی دارند و فکر نمیکنم که آمریکاییها در این صحنه موقعیتی بهتر از انگلیسیها داشته باشند منتهی در آن صحنه انگلیسیها عواملی داشتند که توانستند برنهضت ثوره العشرین غلبه کنند و بسیاری از رهبران ثوره العشرین را کشتند، برخی را تبعید، برخی را زندانی کردند و برخی را فراری دادند، این شرایط 1920 بود اما امروز جامعه عراق خیلی تغییر کرده است.
امروز در راس عراق مرجعیت وجود دارد، مرجعیتی که در طول سالهای گذشته جا نزده است، یک سازمانهای مردم نهاد مانند حشدالشعبی پیدا کرده که در آن زمان یعنی در ثوره العشرین نبود و این جمعیت را نداشت، از سوی دیگر عراق امروز یک ساختار مدنی قدرتمندی پیدا کرده یعنی یک مجلس و دولت نیرومند و رهبران و احزاب نیرومند دارد؛ از دیگر سوی شرایط منطقه هم شرایط 1920 نیست. چنانچه در 1920 ایران درگیر مسائل داخلی خود بود، کودتای رضاخان به وقوع پیوسته بود و ایران در دوران گذار از نظام قاجاری به سمت نظام پهلوی بود و شرایط پس از جنگ جهانی وجود داشت، ایران درگیر قحطیهای گسترده بود همین گرفتاریها در عراق هم وجود داشت اما امروز شرایط تغییر کرده است؛ امروز ایران برخلاف 1920 یک دولت قدرتمند دارد و دولتی نیست که مشکلات داخلی آن را از پای در بیاورد همینطور خود عراق هم شرایط 1920 را ندارند لذا اینطور به نظر میآید که سیاستهای آمریکا در عراق قطعا با شکست مواجه میشود و مردم عراق امروز میتوانند حتی بدون کمک خارجی و بیرونی و کمک ایران از پس مشکلات خود در مواجهه با آمریکا بربیایند.